صفحه شخصی هیوا آتشبار   
 
نام و نام خانوادگی: هیوا آتشبار
استان: آذربایجان غربی - شهرستان: مهاباد
رشته: دکتری عمران - پایه نظام مهندسی: دو
شغل:  کارشناس رسمی دادگستری - مهندس ناظر
شماره نظام مهندسی:  14-3-0-03454
تاریخ عضویت:  1390/01/12
 روزنوشت ها    
 

 لطفاً خودتو به مردن نزن! بخش عمومی

23

شب ها زود بخواب. صبح ها زودتر بیدار شو.

نرمش کن. بدو. کم غذا بخور.

زیر بارون راه برو. گلوله برفی درست کن.

هرچندوقت یک بار نقاشی بکش.

در حمام آواز بخوان و کمی آب بازی کن.

سفید بپوش. آب نبات چوبی لیس بزن.

بستنی قیفی بخور . به کوچکتر ها سلام کن.

شعر بخوان . نامه ی کوتاه بنویس.

زیر جمله های خوبی که تو کتاب ها هست خط بکش.

به دوست های قدیمیت تلفن بزن.

شمال برو . شنا کن.

هفت تا سنگ تو آب بنداز و هفت تا آرزو بکن.

خواب ببین . شعر بخوان . بدو . چای بخور و برای دیگران چای دم کن.

جوراب های رنگی بپوش.

مادرت رو بغل کن . مادرت رو ببوس . مادرت رو بو کن.

به پدرت احترام بذار و حرفاش رو گوش کن.

دنبال بازی کن. اگرنشد وسطی بازی کن .

به برگ درخت ها دقت کن به بال پروانه ها دقت کن.

قاصدک ها رو بگیر و فوت کن. خواب ببین.

از خواب های بد بپر و آب بخور.

بسم الله الرحمن الرحیم بگو .

به باغ وحش برو . چرخ و فلک سوار شو . پشمک بخور.

کوه برو . هرجا خسته شدی یک کم دیگه هم ادامه بده.

خواب هات رو تعریف نکن . خواب هات رو بنویس.

یک تسبیح گلی سی و سه دانه ای داشته باش.

بخند. چشم هات رو روی هم بگذار . شعر بخون . سپید بپوش.

شیرینی بخر . با بچه ها توپ بازی کن . برای خودت برنامه بریز.

قبل از خواب موهات رو شانه کن. به سر خودت دستی بکش.
خودت رو دوست داشته باش برای خودت دعا کن!

برای خودت دعا کن که آرام باشی.

وقتی توفان می آید تو همچنان آرام باشی

تا توفان از آرامش تو آرام بگیرد.

برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛
آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمون

کنار بروند و خورشید دوباره بتابد.

برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی.

بتوانی هم صحبتش باشی و صبح ها برایش نان تازه بگیری.

برای خودت دعا کن که سر سفره ی خورشید بنشینی و چای آسمانی بنوشی.

برای خودت دعا کن تا همه ی شب هایت ماه داشته باشد؛

چون در تاریکی محض راه رفتن خیلی خطرناک است.

ماه چراغ کوچکی است که روشن شده تا جلوی پایت را ببینی.

برای خودت دعا کن تا همیشه جلوی پایت را ببینی؛ آخر راهی را که

باید بروی خیلی طولانی است. خیلی چاله چوله دارد؛ دام های زیادی

در آن پهن شده است و باریکه های خطرناکی دارد؛ پر از گردنه های حیران

و سنگلاخ های برف گیر است.

برای خودت دعا کن تا پاهایت خسته نشوند و بتوانی راه بیایی

چون هر جای راه بایستی مرده ای و مرگی که شکل نفس نکشیدن

به سراغ آدم بیاید، خیلی دردناک است.
هیچ وقت خودت را به مردن نزن.

برای خودت دعا کن که زنده بمانی . زنده ماندن چند راه حل ساده دارد!
برای اینکه زنده بمانی نباید بگذاری که هیچ وقت

بیشتر از چیزی که نیاز داری بخوابی.


باید همیشه با خدا در تماس باشی تا به تو بیداری بدهد.
بیداری هایی آمیخته با روشنایی ، صدا ، نور ، حرکت.
تو باید از خداوند شادمانی طلب کنی.همیشه سهمت را بخواه.
و بیشتر از آن چه که به تو شادمانی ارزانی می شود در دنیا شادمانی


بیافرین تا دیگران هم سهمشان را بگیرند.

برای اینکه زنده بمانی باید درست نفس بکشی و


نگذاری هیچ چیز ی سینه ات را آلوده کند.
برای اینکه زنده بمانی باید حواست به قلبت باشد.
هرچند وقت یکبار قلبت را به فرشته ها نشان بده و از آنها

بخواه قلبت را معاینه کنند . دریچه هایش را، ورودی ها و خروجی هایش را

و ببینند به اندازه ی کافی ذخیره شادمانی در قلبت داری یا نه!!
اگر ذخیره ی شادمانی هایت دارد تمام می شود باید بروی پشت

پنجره وبه آسمان نگاه کنی . آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن


تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود؛

آن وقت صدایش کن؛

به نام صدایش کن؛


او حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو میپرسد که چه می خواهی؟؟!

تو صریح و ساده و رک بگو.

هر چیزی که می خواهی از خدا بخواه. خدا هیچ چیز خوبی را از تو دریغ نمی کند.

شادمان باش او به تو زندگی بخشیده است و کمکت می کند

که زنده بمانی . از او کمک بگیر. از او بخواه به تو نفس

پشمک ، چرخ و فلک ، قدم زدن ، کوه ، سنگ ،

دریا ، شعر ، درخت ، تاب ، بستنی ، سجاده ،

اشک، حوض، شنا ،راه ، توپ ، دوچرخه ،

دست ، آلبالو ، لبخند ، دویدن و عشق بدهد.




آن وقت قدر همه ی اینها را بدان و آن قدر زندگیت را ادامه بده.

که زندگی از این که تو زنده هستی به خودش ببالد!!

دیگران را فراموش نکن !

خلاصه اینکه اگه دوست داری بمیری برو خودکشی کن اما خودتو به مردن نزن!!!

یکشنبه 30 مرداد 1390 ساعت 11:06  
 نظرات    
 
امیر یاشار فیلا 19:38 یکشنبه 30 مرداد 1390
14
 امیر یاشار فیلا
سلام جناب آقای مهندس آتشبار؛ سپاس به خاطر روزنوشتِ خواندنی و جالبی که فرستاده‌اید.
نسخه‌ای ویراسته و بازنویسی‌شده از این نوشتار را هم من پیش‌تر در همین سایت به اشتراک گذاشته بودم، که نظر به کشش و علاقه‌ی جناب‌عالی به مباحث ادبی و نگارشی، و ظرافت‌هایی که اینجانب در بازنویسی و ویرایش متن یادشده مد نظر داشته‌ام (همچون درآوردنِ متن از حالتِ آوارگیِ میان نوشتارِ کتابی و متن محاوره‌ای)، توصیه می‌کنم آن نسخه را هم در این نشانی مطالعه بفرمایید:

http://filaa.iiiwe.com/your_live_live
مصطفی مجرد 19:48 یکشنبه 30 مرداد 1390
10
 مصطفی مجرد
مرسی.دچار شارژ روحی آنی شدم!
جعفر نظری 07:52 دوشنبه 31 مرداد 1390
12
 جعفر نظری
سلام مهندس
این آخرش که خلاصه روزنوشت بود به نظرم جالب نبود
همچین کسی که داره از زیبایی های خلقت لذت میبره چرا باید دوست داشته باشه بمیره؟
چرا باید خوکشی کنه؟
مائده علیشاهی 15:27 دوشنبه 31 مرداد 1390
8
 مائده علیشاهی
زندگی شیرین شد....!!!
هیوا آتشبار 18:20 دوشنبه 31 مرداد 1390
10
 هیوا آتشبار
آقای مهندس فیلا ممنون. نمیدوستم تکراریه وگرنه یه رونوشت دیگه میفرستادم. رونوشت ویرایش شده شما رو هم مطالعه کردم، خیلی عالی شده. شاد و سرزنده باشید.
حمید بناپورغفاری 18:29 دوشنبه 31 مرداد 1390
7
 حمید  بناپورغفاری
جالب بود مخصوصا آخرین جمله
سعید رحیمی 18:50 سه شنبه 1 شهریور 1390
9
 سعید رحیمی
هر چند تکراری بود اما زیبا و تاثیر گذار.مرسی جناب آتشیار
مائده علیشاهی 15:34 چهارشنبه 2 شهریور 1390
8
 مائده علیشاهی
آقای مهندس نظری جمله آخر کنایه است....
نیما محسون 12:36 پنجشنبه 3 شهریور 1390
4
 نیما محسون
ممنون