صفحه شخصی هیوا آتشبار   
 
نام و نام خانوادگی: هیوا آتشبار
استان: آذربایجان غربی - شهرستان: مهاباد
رشته: دکتری عمران - پایه نظام مهندسی: دو
شغل:  کارشناس رسمی دادگستری - مهندس ناظر
شماره نظام مهندسی:  14-3-0-03454
تاریخ عضویت:  1390/01/12
 روزنوشت ها    
 

 شما یادتون نمیاد بخش عمومی

23

شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.
شما یادتون نمیاد، آخر همه فیلم ویدئو‌ها شو ضبط میکردن.
شما یادتون نمی یاد، بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید ۱ ساعت قبل بخاری تو حموم روشن میکردیم.

شما یادتون نمیاد، کیک می خریدیم پونزه زار. کاغذ زیرش رو هم می جویدم!
شما یادتون نمیاد آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!
شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.

شما یادتون نمیاد؛ جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.
شما یادتون نمیاد ، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !

شما یادتون نمیاد، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت میکرد و ما هم کلی خر کیف میشدیم..!!!
شما یادتون نمیاد اونجا که الان برج میلاد ساختن، جمعه ها موتورهای کراس میومدن تمرین و نمایش. عشقمون این بود که بریم اونا رو ببینیم. راستی چی شدن اینا؟

شما یادتون نمیاد، این چیه این چی چیه؟ کفش نهرین بچه ها, شما هم میخواین؟ بـــــله..
شما یادتون نمیاد سریال آیینه ، دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا میکردند بعد قسمت دوم : زندگی شیرین می شود بود و همه قربون صدقه هم می رفتند. یه قسمتی بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت دیواری اورده بودند. بعد قسمت زندگی شیرین میشود جواد خدایاری و مهین شهابی برای زوج جوان چایی و قند و شک…ر بردند همه از حسن سلیقه این دو نفر انگشت به دهان موندند و ما باید نتیجه میگرفتیم که چایی بهترین هدیه عروسی می تونه باشه.

شما یادتون نمیاد: ستاره آی ستاره پولک ابر پاره، به من بگو وقتی که خواب نبودی بابامو تو ندیدی؟
دیدمش از اونجا رفت اون بالا بالاها رفت بالا پیش خدا رفت
خدا که مهربونه پیش بابام میمونه
گریه نمیکنم من که شاد نباشه دشمن

شما یادتون نمیاد چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد ۴ تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.

شما یادتون نمیاد، همیشه کفش پاشنه بلندای مامانمونو می پوشیدیم و احساس بزرگی بهمون دست میداد.
شما یادتون نمیاد چکمه پلاستیکی که مامانا از کفش ملی میخریدند پامون میکردند.

شما یادتون نمیاد… فیلم ویدئو که یواشکی زیرپیرهنمون قایم می کردیم؛بعدم می گفتیم کیفیتش آینه س!
شما یادتون نمیاد اون سریالی که مرد دوچرخه سوار میگفت دریا موجه کاکا دریا موجه (دریا با کسره د )

شما یادتون نمیاد…جنازه از ویدئو راحت تر جا به جا می شد!
شما یادتون نمیاد شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت.
شما یادتون نمیاد…تا پلیس میدیدم صدای ضبط ماشین رو کم میکردیم!

شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ
شما یادتون نمیاد، مراد برقی عاشق محبوبه بود، وقتی سریال مراد برقی شروع میشد پرنده تو خیابونها پر نمی‌زد.

شما یادتون نمیاد ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.

انگار همین دیروز بود.

یکشنبه 20 شهریور 1390 ساعت 10:45  
 نظرات    
 
س بنائی 18:07 یکشنبه 20 شهریور 1390
17
 س بنائی
یادم میاد

اره خیلیهاشو یادم میاد

یادتون نمیاد مدیر مدرسه از مادرامون کادو می گرفت سر صف می داد به ما.بعد می گفت: همه تو صفاشون از جلو نظام برید سر کلاساتون


یادتون نمیاد خط کشهائی که محکم می زدیم رو مچ دستمون دستبند می شد

یادتون نمیاد کلی با ذوق و شوق تلویزیون تماشا می کردیم یهو یه تصویر گل و بلبل میومد: ادامه برنامه تا چند دقیقه دیگر
و خیلی های دیگه
مرسی اقای مهندس که برای چند لحظه هم شده منو به دنیای قشنگ کودکی بردین
مرسی
بهنام نوروزی 21:29 یکشنبه 20 شهریور 1390
8
 بهنام نوروزی
ای کاش همیشه تو دوران کودکی می موندیم....
مائده علیشاهی 00:31 دوشنبه 21 شهریور 1390
9
 مائده علیشاهی
دنیای کودکی ی ی....آخ خ خ خ ...افسوس که گذشته و برنمیگرده..واقعا شیرین ن ن..
بلال مرادی قره تپه 00:37 دوشنبه 21 شهریور 1390
8
 بلال مرادی قره تپه
ممنون الان یادمون اومد.
امین افتخاری 01:02 دوشنبه 21 شهریور 1390
11
 امین افتخاری
بابا مهندس همشون یادمونه
مگه خاطرات خوش کودکی رو میشه از یاد برد اون زمونا واسه خودمون عالمی داشتیم
رامین بیگ زاده 07:08 دوشنبه 21 شهریور 1390
9
 رامین بیگ زاده
متشکر آقای مهندس بسیار با احساس بیان شده و واقعا منو که شاید به جرات بتونم بگم واقعا اینارو فراموش کرده بودم (و شما با استعاره زیبای شما یادتون نمی یاد) همه خاطراتو دوباره برام زنده کردید و یه لحظه به اون دوران شیرین کودکی خالی از دغدغه های زندگی با اون معصومیت هاش برگردوندید . واقعا ممنون. حالا میگم چه دعایی کنمت برتر از این که خدا پنجره باز اتاقت باشد. بدرود.....
محمد ذوالفقاری 09:37 دوشنبه 21 شهریور 1390
11
 محمد ذوالفقاری
واقعاً یادش به خیر
ممنون مهندس رفتم به گذشته . منم بیشتر اینها رو یادم میاد
چقد عمر زود میگذره
مهدی سلطانی 11:10 دوشنبه 21 شهریور 1390
11
 مهدی سلطانی
دمت گرم.
خیلی زود دیر میشه!!!!
هاوری نصیری 13:16 دوشنبه 21 شهریور 1390
9
 هاوری نصیری
هیوا جان سلام

گفته هات شیرین بود،ای کاش ما یادمون باشه فرق امروز با دیروز چیست.
محمد مهدی معمر 13:27 دوشنبه 21 شهریور 1390
8
 محمد مهدی معمر
و ناگهان چقدر زود دیر میشود.....
مسعود احمدنژاد 13:43 دوشنبه 21 شهریور 1390
9
 مسعود احمدنژاد
ممنون مهندس . ویاد آوری کردید که عمر گرانمایه ما چقدر سریع داره میگذره و به قول مهندس سلطانی چقدر زود دیر میشه
سید محمد امین جاور 14:47 سه شنبه 22 شهریور 1390
7
 سید محمد امین جاور
شما یادتون نمیاد یه گوشه جلد پلاستیکی کتابمونو سوراخ میکردیم و ته خودکارو میکردیم اون تو بعدش دوتا دروازه میکشیدیمو شروع میکردیم با تلنگر زدن بهش فوتبال بازی میکردیم.
سید محمد امین جاور 14:48 سه شنبه 22 شهریور 1390
8
 سید محمد امین جاور
شما یادتون نمیاد آواز آآآآآی نسیم سحری صبر کن ورد زبون همه شده بود..
مصیب ایراندوست 15:05 سه شنبه 22 شهریور 1390
8
 مصیب ایراندوست
یادش بخیر
فرزاد وفادار 16:07 سه شنبه 22 شهریور 1390
7
 فرزاد وفادار
مرسی جالب بود
بهروز بیگلر 16:55 سه شنبه 22 شهریور 1390
4
 بهروز بیگلر
مهندس عزیز باحال و حساسی بود اما اونقدرام بچه نیستیم سنی ازمون گذشته همش یادمونه آخ که دورانی بود بدونه مشکلات امروز
Ziba Ahmadpoor 17:25 سه شنبه 22 شهریور 1390
8
 Ziba Ahmadpoor
شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم
.
.
.
شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم.....
.
.
.
شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده میشدیم
.
.
.
شما یادتون نمیاد، با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تارعنکبوت درست می کردیم
.
.

شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم
.
.
.
شما یادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها، یا ضرب المثل یا چیستان ...
.
.
.
شما یادتون نمیاد: زندگی منشوری است در حرکت دوار ، منشوری که پرتو پرشکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوست داشتنی، خیال انگیز و پرشور ساخته است. این مجموعه دریچه ایست به سوی..... (دیری دیری ریییییینگ) : داااااستانِ زندگی ی ی ی (تیتراژ سریال هانیکو)

_________________________________________________________________________

ممنون
بسیار عالی

کاش دوران بچگی بود !!
Ziba Ahmadpoor 17:27 سه شنبه 22 شهریور 1390
9
 Ziba Ahmadpoor
خداحافظ دوران کودکی من

خداحافظ عروسک ، آب ، خرس کوکی من

خداحافظ زمان با کبوترها پریدن

دویدن روی طاق آسمان را خواب دیدن

زمان گفتگوهای شبانه با ستاره

جهانی ساختن با ابرهای پاره پاره

خداحافظ زمان آدمکهای خیالی

زمان چیدن گلهای سرخ باغ قالی

خداحافظ تمام لحظه های مهربانی

زمان دوستیهای قشنگ آسمانی

زمان خوب قهر و آشتی با شاپرکها

سفر تا مرز دنیا ، همسفر با قاصدکها

خداحافظ زمان باور معنای خوبی

سفر تا بام دنیا با خیال اسب چوبی

خداحافظ زمان بی بهانه شاد بودن

پر ازشوق و پر از عشق و پر از فریاد بودن

خداحافظ تمام خاطرات خوب و شیرین

خداحافظ بلور خاطرات ترد و رنگین

سفر تا بام دنیا با خیال اسب چوبی
نازنین بهشتی 13:40 چهارشنبه 23 شهریور 1390
6
 نازنین بهشتی
خیلی قشنگ و نوستالژیک بود زیبا جان
مرسی عزیزم
حمیدرضا حسینی 01:05 پنجشنبه 24 شهریور 1390
4
 حمیدرضا حسینی
بسیار عالی، بجز چندتاشون بقیشونو خیلی خوب یادمه که بیشترشون هم تو شهر تهران انفاق می افتاد
نمیدونم چرا بغض گلومو گرفت وقتی اینا رو خوندم.
هیوا آتشبار 14:33 شنبه 26 شهریور 1390
4
 هیوا آتشبار
با سپاس از نظرات همگی دوستان.
خانم احمد پور و خانم بنائی ممنون بخاطر "شما یادتون نمیاد"های قشنگ و شعر زیباتون.
شاد و سرزنده باشید.